سئو
برزگران/a>
تبلیغات
طراحی سایت
فلبوتومی
خشکشویی
تصفیه آب
اجاره تجهیزات نمایشگاهی

قضاوت های امام علی (علیه السلام)

علی(ع)

میزان سهم الارث دختر و پسر

ابن شهر آشوب در مناقب خویش حدیث کند که: دو زن مرافعه داشته اند بر سر دختری و پسری.

هر یک می گفت که پسر از آن من است و دختر از آن تو است. این منازعه (کشمکش) را به نزد عمر آوردند تا حل و فصل خصومت بنماید عمر بیچاره شد. به هر یک از صحابه پناه برد همه را عاجز دید گفت: کجاست مفرج الکرب.

و به روایت مجلسی در جلد هشتم بحار الانوار چون این نازله بر عمر وارد شد، پیوسته برمی خاست و می نشست و خود را به این طرف و آن طرف می انداخت وی می گفت:

ای معشر مهاجرین و انصار! آخر بگویید آنچه در نزد شماست. همه گفتند: انت المفزع (تویی پناه ما) عمر از این سخن در غضب شد و گفت:

یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله وقولوا قولا سدیداً(احزاب/ ۷۰،)

ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده اید! تقوای الهی پیشه کنید و سخن حق بگوئید.

ای مردم آنچنان که ایمان آورده اید از خدا بترسید و سخن محکم و صحیح بگویید به خدا قسم من و شما می دانیم و می شناسیم که عالم و دلیل و راهنما کیست.

صحابه گفتند: گویا علی بن ابی طالب را اراده کرده ای.

عمر گفت: کجا همانند علی را می توان پیدا کرد و آیا حره ای، دیگر می تواند به مثل علی فرزند بیاورد؟

صحابه گفتند: بفرست تا حاضر شود.

عمر گفت: هیهات منزلت علی شامخ تر و رفیع تر از این است
علی آن بنیان رفیعی است که اصلا ثلمه و رخنه ای در آن پیدا نمی شود و او جبل و کوه شامخی است که هیچ مرغی از سر او پرواز نمی کند.

یادگار رسول خدا و معدن علم است که باید به طرف او رفت نه این که او به طرف ما بیاید. برخیزید و به سرعت به نزد او بروید. با جمعی از صحابه به طلب آن حضرت شتافتند.

علی (ع)
او را در باغی دیدند که زیر جامه ای کوتاه در بر دارد و به شخم زدن زمین مشغول است و این آیه شریفه را تلاوت می کند:

ا یحسب الانسان ان یترک سدی الم یک نطفه من منی منی ثم کان علقه فخلق فسوی(قیامت/ ۳۸ ۳۶)

ترجمه: آیا انسان گمان می کند بی هدف رها می شود؟ آیا او نطفه ای از منی که در رحم ریخته می شود نبود؟ سپس به صورت خون بسته در آمد و خداوند او را آفرید و موزون ساخت.

و سیلاب اشک از دیده های حق بینش بر رخسار روشن تر از ماهش جریان دارد. صحابه از گریه علی (علیه السلام) به گریه در آمدند. پس حضرت ساکت شد و سؤال کرد که برای چه بدین جا شدید؟

عمر گفت: یا ابا الحسن! دو زن بر سر پسری و دختری نزاع دارند و هر یک می گویند پسر از آن من است و دختر از آن تو است ما در حل این مشکل بیچاره شدیم.

حضرت دست برد و پر کاهی را برداشت و فرمود: چواب این مسأله از برداشتن این پر کاه آسان تر است.

فرمان بده تا هر کدام از آن دوزن شیر خود را در ظرفی بدوشند، هر کدام از دو شیر که سنگین تر است پسر از آن صاحب همان شیر است. (زیرا) خداوند متعال می فرماید:

للذکر مثل حظ الانثیین

ترجمه: سهم (میراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر است.

و اطبا همین را اساس و مبنا گرفته اند از برای پسر و دختر بودن.

عمر دست خود را برهم زد و گفت: به خدا قسم خداوند متعال تو را اراده ولی قوم تو را نخواسته اند.
حضرت فرمود: یا اباحفص! آرام باش و صوت خود را از اینجا و آنجا کوتاه کن

ان یوم الفصل کان میقاتاً(نباء/ ۱۷)

ترجمه: آری روز جدایی، میعاد همگان است.

مراد آن است که روز اول خلافت را از من منع کردی و امروز اقرار به فضل من می نمایی؟
راوی گوید: عمر مراجعت کرد درحالی که گویی صورت او را قیراندود کرده بودند از فرط حزن و اندوه

کسی که گفت سلونی سزد امامت را

نه آن که کرد بلولا بجهل خود اقرار

امام اهل معارف کسی تواند بود

که کرد تربیتش مصطفی بدوش و کنار

قرار داشتن نام رسول اکرم در اذان

۱ نظر

محبوب ترین

بشترین دیدگاه ها