یک شبی که بچه ها دلتنگ و بی قرار پدر بودند، صبح روز بعد دخترم زهرا خانم وقتی از خواب بیدار شد ،
گفت: مامان خواب قشنگی دیدم؛
خواب دیدم حضرت علی علیه السلام به خانه ما آمدند و دست مهربانشان را سر من و داداش محمدطاها کشیدند و به ما محبت می کردند و گرم بازی و نوازش شدند تا خنده بر لبان ما بنشیند؛
سپس با هم سر قبر بابایی و شهدای گمنام رفتیم.
🔰به روایت همسر محترمه
🌷 شهیدمصطفی_زال_نژاد
اضافه کردن نظر