️ بخوانیم عمل کنیم
خواهر شهید ابراهیم هادی می گفت یک روز موتور شوهرخواهرم را از جلوی منزل مان دزدیدند،
عده ای دنبال دزد دویدند و موتور را زدند زمین ابراهیم رسید و دزد زخمی شده را بلند کرد
نگاهی به چهره وحشت زده اش انداخت و به بقیه گفت اشتباه شده بروید
ابراهیم دزد را برد درمانگاه و خودش پیگیر درمان زخمش شد
آن بنده خدا از رفتار ابراهیم خجالت زده شد ابراهیم از زندگی اش سوال کرد، کمکش کرد و برایش کار درست کرد
طرف نماز خوان شد، به جبهه رفت و بعد از ابراهیم در جبهه شهید شد
️ مچ گرفتن اسان است، دست گیری کنیم
شهید ابراهیم هادى
راه شهدا ادامه دارد
اضافه کردن نظر