استاد علی صفایی حائری
بعثت
آن سوى قرنها
در بطن تاریکىها
چراغى بارور شد
آهسته
آهسته شعله کشید
دریایى از نور آفرید
دریا بزرگ شد
از ساحل سیاهىها سایید
و صخرههاى تاریکى را در دهان خود له کرد
دریا بزرگ شد
خورشید آسمان بر آن تابید
و ابر نور را به سرزمینهاى سیاه روانه ساخت
دریا بزرگ شد
از مرز قرنها گذشت
به ساحل امروزها رسید
اما «امروزها»
ابر نور را، در پشت آسمان محبوس کردهاند
اما «امروزها»
با سدهاى بلند، دریا را محدود کردهاند
چشمهها را بستهاند
و رودها را با خون آلوده کردهاند
«امروزها» خیال مىکنند
که نور محبوس مىشود
که دریا محدود مىشود
که تاریکى، نور را مىبرد
بىخبر
بىخبر
در بطن تاریکى،
چراغها بارور مىشوند
و با او با نگاه، فریاد مى کردیم، ص ۸۹
اضافه کردن نظر